چکیده:
تأثیر تمدن و تکنولوژی جدید را برفاصله دگرگون و بهتر شدن وضع زندگی مادی بشر هرگز نمیتوان از نظر دور داشت اما این واقعیت تلخ را نیز نمیتوان کتمان کرد که تمدن مدرن ، یکی از عوامل مهم غفلت آدمیان از اصلیترین ساحت وجودی معاصر بوده است .
ناتوانی تمدن صنعتی در برآوردن نیازهای معنوی و ارزشی انسان معاصر و درنتیجه ظهور بحرانها و بنبستهای بغرنج درفضای ذهن و زندگی آدمیان ، سبب شده است تا بار دیگر دلهای مضطرب، متوجه وسیلهای گردد تا انسان دور افتاده از اصالتهای خویش را از گرداب وحشتناک کنونی نجات داده و به ساحل امن سعادت رهنمون شود.
بازگشت به اصالتها و رونق بازار معنویت که ما در عصر خود شاهد رشد سریع آن هستیم ، معلول همین واقعیت میباشد که فینفسه پدیدهای مبارک است . اما آنچه در این شرایط سخت نگران کننده و هشداردهنده است سربرآوردن کیشها و مسلکها و فرقههای عرفانی گوناگون است که درقالبها و مدلهای رنگارنگ و جذابی عرضه میشوند ، درحالیکه هیچ بهرهای از چشمهسار حقیقت به مخاطبان کمالجوی خود تقدیم نمیکنند. تردیدی نیست که اینگونه کیشها و مسلکها از آن جهت که براصول و پایههای واقعی بنیاد نشدهاند نه تنها درمانکننده بحرانهای اخلاقی ، روحی و معنوی انسانهای این عصر نمیباشند بلکه خود به تشدید این بحرانها کمک میکنند و جسم و جان آدمیان را در معرض دردها و مصیبتهای بغرنجی قرار میدهند . آن کس که در جستجوی حقیقت است و میکوشد تا بحرانهای روحی خود را با گام گذاشتن به مسیر معنویت و عرفان درمان کند باید قبل از هرچیز به این نکته ظریف واقف باشد که داروی خود را از کدام داروخانه و از دست کدام متخصص دریافت میکند.
با توجه به رواج گسترده انواع و اقسام کیشها و نحلههای مدعی عرفان و معنویت درجامعه ایرانی ما و روی آوردن هزاران جوان جویای معنویت به اینگونه جریانها ، لازم است گامهایی درجهت شناخت صحیح و شناسایی دقیق آنها برداشته شود . این گزارش درصدد است بدون پیشداوری و پرهیز از تحلیل هرگونه دیدگاهی ، صرفاً به کنکاش پیرامون برخی از مهمترین انواع کیشهای مدعی عرفان که از رواج نسبی برخوردارند بپردازد و اصول فکری واخلاقی آنها را در معرض قضاوت منصفانه خوانندگان ارجمند قرار داده ، خلاصهای از طرحها و برنامههای اجرا شده دراین خصوص را ارائه نماید .
امید است این اثر بتواند در روشنشدن حقیقت موثر باشد و خوانندة گرامی را درحرکت به سمت آنچه مورد رضای خدای مهربان است ، یاری دهد .
مقدمه :
یــکی از علومی که در دامن فــرهنگ اسلامی زاده شد و رشد و تکامل یافت « علم عرفان » است .
این علم بعنوان یک نظام فکری و فرهنگی به دو بخش نظری و عملی تقسیم میشود، عرفان عملی بخشی از عرفان است که وظایف و روابط انسان را با خود و جهان و خداوند بیان میکند . عرفان در این بخش به اخلاق میماند که علمی و عملی است . به این بخش از عرفان ، علم « سیرو سلوک » هم میگویند . دراین بخش بحث از این میشود که سالک برای رسیدن به قله منبع انسانیت که « توحید » است ، از کجا باید بیاغازد و چه منازل و مراحلی را طی کند . بدیهی است چنین توحیدی که آخرین مقصد سیرو سلوک عارف است ، با توحید مردم عادی و حتی با توحید فیلسوف و متکلم متفاوت است .
بخش دیگر عرفان نوعی فلسفه الهی است که در مقام توضیح و تفسیر هستی است . همانگونه که فلسفه برای خود موضوع ، مبادی و مسائلی دارد ، عرفان نظری نیز موضوع و مسائل و مبادی دارد ، با این تفاوت که فلسفه به استدلالهای عقلی متکی است ، ولیعرفان اصول و مبانی « کشفی » را مایة استدلال قرار میدهد . از نظر عارف ، کمال انسان به این نیست که صرفاً « تصویری ذهنی از هستی داشته باشد » بلکه به این است که با قدم در سیر و سلوک به مبدئی که از آنجا آمده است بازگردد و فاصله خود را با خدا از میان بردارد و از خود فانی و به او باقی گردد.
عرفان چه در بخش نظر و چه در حوزه عمل همواره به کتاب و سنت و سیره نبوی و اولیای الهی استناد میکند و مایههای اولیه اندیشه و عمل خود را اسلامی میداند و برمبنای آن اصول و قواعدی را پیریزی کرده است .
در واقع نه فقط تاریخ حکمت اسلامی از عهد فارابی و ابنسینا تا دورانهای بعد بلکه بسیاری از جریانهای فکری و فلسفه وابسته به فرهنگ ما ، به نحوی با عرفان پیوند دارد ، بلکه پارهای از نهضتهای اجتماعی هم در قرون گذشته اسلامی از تأثیر عوامل وابسته به عرفان برکنار نبوده است و این جمله ضرورت شناخت بیطرفانه علمی را دراین زمینه الزامی و توجیه می کند .
به علاوه در دورهای که « تهاجم فرهنگی » و تأثیر فرهنگ غربی ، انسان عصر ما را دائم برگرایشهای اهریمنی و ضد انسانی وسوسه میکند و ذهن وی را از توجه به آنچه درماورا است ، غافل و منصرف میسازد طرح مباحث عرفانی میتواند مایه خرسندی و دلنوازی گردد و انسان رهگمکرده دنیای ما را از خذلان و وانهادگی یأسآمیز برهاند و به افقهای روشنتر و وسیعتر انسانیت سوق دهد .
البته تفاهم درست با حقایق عرفان در گرو آشنایی با رموز اشارات سالکان راستین راه و فهم دقایق اصطلاحات آنها خواهد بود .
امروزه از یک سو با عرفانهای وارداتی چه از شرق به نام کریشنا ، راما... و سایبابا و چه از غرب به نام عرفان مسیحیت و عرفان سرخپوستی و عرفان یهود مواجهایم که فوج فوج جوانان ما را میبرند و از سوی دیگر سلسلههای دراویش تحت عناوین مختلف شاهنعمتاللهی ، گنابادی ، نقشبندیه و ... در داخل کشور به صورت گسترده و هدفدار مشغول فعالیتاند . این تلاشهای گسترده و فزاینده که حتی موجب احساس خطر رهبر معظم انقلاب شده است ، باید پاسخی در خور فاصله یابد و مواضعی متین ، عالمانه و منطقی را درپی داشته باشد .
ظهور انقلاب عظیم اسلامی و احیای معنویت دینی همراه با خصیصه بزرگ و برجسته عرفانی امام راحل ضرورت شناختن عرفان ناب اسلامی و مطالعهای جامع در مجموعه آثار عرفانی و شناخت احوال عارفان بزرگ و بنام را مسلم میسازد.
دراینجا ذکر دو نکته مفید میباشد :
یک : از آنجا که مباحث بسیار گسترده است و پرداختن به هریک از مقولههای عرفانی مجالی وسیع میطلبد ، در نوشتار حاضر ، رعایت اختصار شده است و مباحث به صورت کوتاه و خالی از تفصیل ارائه شده است .
دو : پرداختن به نحلههای انحرافی نوظهور دو گونه است ، نظری و میدانی . دراین مجال ، تحقیق نظری و فکری مد نظر بوده است . اما بررسیهای آماری و میدانی موقعیتی دیگر میطلبد.
گروه ها و جریان های انحرافی فعال در ایران
انحراف درعقاید و ظهور گاه و بیگاه فرقه و گروههای مذهبی ، پدیدة جدیدی نمیباشد . صدها نوع دین ، گروه ، دسته و یا فرقه ساختگی و انحرافی دربرخی نقاط جهان بوجود آمده و مهمتر از آن پیروانی دراقصی نقاط عالم پیدا کردهاند.
متأسفانه عملکرد نه چندان قدرتمند نهادهای اجتماعی ، فرهنگی ، مذهبی و … از سویی تمایلات درونگرایانه ، فضا را برای فعالیت گروههای به ظاهر عرفانی و اعتقادی در کشور ما هموارتر ساخته است .
این گروهها تحت عنوان ( گروههای انحرافی ) اگر چه به لحاظ آماری تاکنون تأثیرات بسیار محدودی بر قشر جوان ایجاد کرده اما توجه به تحولات گسترده دراجتماع ( جهانی شدن و تأثیرات آن ، بروز آسیبهای اجتماعی ، مشکلات اقتصادی ، کمرنگ شدن اعتقادات دینی و .. ) برفعالیت کنترل نشده این قشر افزوده و آنان را تا حدودی از طبقه نظارت اجتماعی بهویژه از منظر اعتقادی خارج ساخته است .
اگر چه فعالیت گروههای انحرافی درایران در مقایسه با برخی کشورها از تنوع چندانی برخوردار نیست اما طیفی را شامل میشود که دریک سوی آن گروههای مخوف و شیطانی با ترغیب به اعمال جنایتکارانه وجود دارند که با اعمال خود مبادی دینی را دچار آسیب مینمایند.
این گروهها با بهرهگیری از آیات قرآنی و آموزشهای شرقی ، عقاید التقاطی را نشر و تبلیغ مینمایند .
به لحاظ دینی و از منظر اعتقادی ، گروهها ، دستهها و فرق مذهبی ایران را میتوان در دو شاخه اصلی زیر مورد مطالعه قرار داد :
الف - گروههای با منشأ غیروحیانی :
1. گروههای الحادی و ضد مذهبی از جمله رائیلیان و کلیسای شیطان که از انحرافیترین گروهها محسوب میشوند .
2. گروههایی که فعالیت آنان با تبلیغ آئین مذهبی همراه است و اغلب منشاء شرقی دارند از قبیل مهربابا ، سای بابا ، ایلیان ، اشو ، سیکها .
3. گروههایی که فعالیت آنان منافات چندانی با تبلیغ روشها و آئینهای مذهبی ندارند و یا خنثی هستند مثل فالون دافا ، بدگا ، ریکی ، اکنکار و تیام .
ب -گروههایی که منشأ وحیانی دارند :
1. گروههای زیرشاخة اسلامی که در این گروه میتوان به یزیدیان ، شیطانپرستان، وهابیت و گروههای صوفیه اشاره نمود.
2. گروههای زیرشاخة مسیحیت که دراین گروه میتوان به مورمونها ، مونیسم و شاهدان یهود اشاره کرد .
3. گروههای مذهبی با خاستگاه ایران پیش از اسلام که دراین گروه میتوان به مانی و ... اشاره کرد .
انجمن حجتیه
اسلام منهای روحانیت از دورههای بسیار گذشته همواره مورد نظر سیاستمداران و روشنفکرن بیدین بوده و همیشه از طرف حاکمیتهای غیر دینی و یا متظاهر به دینداری تقویت شده است . از دوره قاجاریه گروههای فعال ماسونی همواره در پی تبلیغ دین منهای دینداری و اسلام منهای روحانیت بودند .
بالاخره در سال 1312 انجمن مهدویه به وجود آمد و مهمترین مأموریت آن دور نگهداشتن مسلمانها از فعالیت اجتماعی و جا انداختن تز استعماری « جدایی دین از سیاست » بود . درپی رویدادهای شهریور 1320 این انجمن به انجمن (تبلیغات اسلامی) تغییر نام داد. در سومین نامة اساسنامه آن انجمن آمده بود : این انجمن به هیچیک از احزاب سیاسی وابستگی ندارد و هرنوع فعالیت سیاسی و تبلیغ مرامی درداخل آن ممنوع است .
این انجمن مردم را فقط در اندیشه امور اخروی محدود میکرد . فلسفه وجودی ایشان چنین بود :
« طبیعی است که باید فساد و آلودگی درجامعه گسترش پیدا کند تا زمینة ظهور حضرت امام غائب فراهم آید و فقط آن حضرت میتواند دنیا را پر از عدل و داد کند و حکومت الهی و اسلامی تشکیل دهد . »
بعدها نام این انجمن به انجمن حجتیه تغییر نام داد . پس از انقلاب اسلامی و با نفوذ فعالان این انجمن در ردههای بالا و مقامات عالی ، امام خمینی (ره ) درسال 1361 متوجه جریان شده و در پیام خود به فقهای محترم شورای نگهبان مینویسند :
« حواستان را جمع کنید که نکند یک مرتبه متوجه شوید که انجمن حجتیهای ها همه چیزتان را نابوده کردهاند » با همه پیشبینیها و پیشگیریها ، اعضای مرموز انجمن حجتیه توانستند در ردههای مختلف نفوذ نمایند . بخصوص با خویشتنداری و تقیه سیاسی توانستند تا به ردههای مدیریتی سازمانهای حساس دولتی صعود کنند .»
اهداف انجمن حجتیه :
1. دین از سیاست جدا است .
2. هیچ انقلابی پیروز نمیشود مگر اینکه آقا امام زمان بیاید .
3. تا زمان ظهور آقا امام زمان امر به معروف و نهی از منکر باید تعطیل شود .
فرقه انتظاریون ( آخرالزمانیها )
<** ادامه مطلب... **>
[ پنج شنبه 91/4/29 ] [ 12:21 صبح ] [ جلال ]